آنها و من
۷۸۶
وقتي فكر ميكني دريچه افكار براي فهميدن شروع به باز شدن ميكند و دوباره آغاز ماجراي ما و آنهاست كه رونق ساز محفل فكر پيماي ما ميشود !
گاه در خيالبافي تلخ خودش گرفتار نبودن خودشان نه بيا باور كنيم كه مقصر كسي نيست همه مقصر را خودت ميدانند و تو مقصر هاي اصلي را آنها و چون تو تازه كاري و جوان و آنها پخته و سرد و گرم روزگار چشيده هر چه ميگوئي حرف قلمداد ميشود ميشنوند ميفهمند اما هرگز قادر به عمل كردن به آن نبوده و نميخواهند باشند چرا كه تنها روشي را كه در زندگي ادامه ميدهند فقط روش خودشان است كه جز سوختن و سوزاندن كاري از پيش نبرده نخواهد هم برد اينها يعني انجماد تلخ ذهني آنها كه ما هم در كنارشان آنيم مثل خودشان و چه بيچاره آن نسل كه در ادامه آنها كه ما هم آنيم و آنهائي ديگر تا كجا...... گاهي انتهائي نيست چون شروع خوبي نشده! چه بسيار زمانها از گفتن حرف هاي تلخ نواز گوشها باز مانديم براي احترام تصنعي حاصل از بزرگواري بزرگ بزرگان آن اجتماع كه هيچ گاه حرفها را استماع نكرد و.....
پ.ن:
سفیدی برفها نشان از بهاری سبز اما!
زمزمه تلخی است زندگی در انجماد کلمه ها
و گاهی حرفی گفته نشده اما میگویند بگو
اعتراض به پایان نمیرسد چرا که تو را معترض هم نمیدانند!
************
وقتی نیستی ثانیه ساعت میگذرد..
آن ...... بنده ....خداوند است
دوستت دارد
دوستت داشته
********
تبريزي توبه شكن سلام