و آينده هراس يك عاشق
۷۸۶
وقتي كه دلت از بي حوصلگي فردا ميشكند يعني آينده وجود ندارد! ما ميترسيم از آن حرفي هم گفته باشيم چه بر سد به تجسم آن كه با چهره آن آشنا در آميزد زندگي در آينده خروج از گذشته و گذر از امروز است اگر بخواهد آن اتفاق حقيقي را مفعول باشد كه مفعوليت يعني مسئوليت ها و فرار از آنجا براي رسيدن به اينجا نه افكارتان را متمركز فرار نكنيد فرار نگاهي خواهد بود بر گذر از آن محيط براي شروع محيط خودش خودم و خودمان تا ما هم براي آنكه نگريختن آموزيم بمانيم براي اثبات حياط كه سالهاست به دنبال آن در حياط ميگرديم چه تلخ است كلمه ها هزاران معني ميدهند و باز منظور ما آن حياط نيست حياط ما زندگي است در خلاصه وجودي كه وجودش وجود است و حضورش معرف حضور و زندان مخوفي است بي تو حضور، بي تو شروع هر چند در محتواي كلمه ها همواره هستي همه چيز آرام است مگر نه غير اين است و آن كه خوانده چقدر هم آرام است! كلمه ها محدوديت آفرين هستند در گفتاري عاشقانه ! كه عشق در نگاه اول لذت بخش بود و حالا قدرت بخش كه شايد دستاورد يك نگاه بعد از تجسم حضور ،قدرت شروع بوده باشد اگر هاتف خواسته باشد....
پ.ن:
انسان نميتواند واقعيت را مخفي كند......
ماهيت كلمه هاي اين روزها حرف است منتها در سايه عشق رد و بدل ميشود!
عشق محدود ميكند اما در اوج آزادي ها.....
صدا ها نشانگر عشق است اگر تو عاشق باشي
در راه بزرگي چون او هدف مهم نيست خودش مهم است!!!
در آن راه او خودش هدف است منتها .....
گاهي ما از گفتن ها براي نگفتن استفاده ميكنيم!
*********
آن ...... بنده ....خداوند است
دوستت دارد
دوستت داشته