786

ميگن امروز روز عشق هستش نه!

امروز رو برا اون يك نفر تبريك ميگم هر چند كه .....





            در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد                                
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
از من اکنون طمع صبر و دل وهوش مدار        
  کان تحمّل که تو دیدی همه بر باد آمد
باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند    
  موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد
بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم              
   شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد
ای عروس هنر از بخت شکایت منما                
  حجله حسن بیارای که داماد آمد
دلفریبان نباتی همه زیور بستند                       
 دلبر ماست که با حسن خداداد آمد
زیر بارند درختان که تعلق دارند                        
  ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
مطرب از گفته حافظ غزلی نغز بخوان              
  تا بگویم که ز عهد طربم یاد آمد



********
صداي طبل بيهودگي را مي شنوم
كه با طپش قلب من مي آميزد
و در اين آميزش حسي هست
قديمي و آشنا
حس تنهايي و غربت و انتظار

حس تنهايي و غربت و انتظار
اين وزش نابودي است يا ضربان قلب وحشت
كه بر سقف زندگي ام مي وزد
چيزي به فرو رفتنم نمانده
چيزي به تمام شدنم نمانده
من در نهايت حوصله نشسته ام
تا تو به خود آيي و مرا طلب كني
جستجو كن مرا جستجو كن مرا
كه من در يك قدمي تو ايستاده ام
و گم نيستم

نگاه كن از وراي نيستي
تا نبض هستي
در كنار تو ايستاده ام
نگاه كن

تمام شب
در انتظار طلوع خورشيد
ذرات تاريكي را شمردم
تمام شب
تمام شب
در انتظار طلوع خورشيد نشسته ام
تا به من بگويد
با عشق تو چه بايد كرد
و بهاي با تو بودن چيست
كه دل بريدن جواب حل اين معما نمي باشد
و از خود گذشتن اتفاق ديرينه اي است

تلاش بيهوده اي است تو را از خود داشتن
تلاش بيهوده