۷۸۶

انسان روزهاي تكراي بودن در رختخواب خوابيدن است انسان در تكرار بيهوده پوچ ميشود در لا به لاي حرفها نابود ميشود و من نميدانم چگونه بگويم چگونه حرف بزنم چگونه بخواهم تا نابود نكرده باشم نابود نشده باشم من فقط حرف دارم براي گفتن اما گوشها شنوا نيست به پايان غم انگيز انسان ها سالها باقي مانده نمانده هيچ كس نميداند من حرف دارم با خودم با خودش با آنها و آنها كه آنهاي خود رنگ خود داشته اند بايد از خود رنگي آنها عبرت ميگرفتند اما عبرت كه نگرفته اند عبرت هم نياموختند آمدند بودند هنوز هم هستند و شايد در تلاش براي ماندن اما هر كس پيمانه اي دارد پر كه شد ميرود ستون بلند پايه زندگي عشق است آنها آن را دريغ كرده اند فقط بودند همين اما نخواستند بودن خود را هدفمند بوده باشند آنها بودند چون فقط با بودن خود بود كه احساس آرامش ميكردند و ما هم آمديم چون آنها خواستند من اعتراض دارم به همه چيز به جريان خاموش اتاق خانه مان به نبود عشق در اتاقها به نبود احساس آرامش در دالان انتهاي آن خانه من اعتراض دارم به بودنم بودن و بودن چه كسي خواهد شنيد اعتراض من را من حرفهاي بسياري دارم كه از ترس گفتن لام تا كام نميگويم من انديشه ميكنم حرف ميزنم اما هيچ كس نميداند من در خود خفه شده ام همه فقط ياد گرفته ايم كه بترسيم و دنيا را مزرعه بدانيم چگونه! ما كشاورز خوبي نخواهيم بود ما انسانهاي استثمار شده ايم كه حتي ابزار خودمان را هم از ديگران داريم! انسان مرده در زندگي كساني كه هيچ گاه طعم تنها جريان مطلق و حقيقي را نچشيبده اند يا ترس از آينده داشته اند و يا در غصه هاي گذشته دل سپار شده اند و من هنوز حرفهاي زيادي دارم كه چگونه در مزرعه تاريك بكارم من هيچ نميدانم آنها مرا نادان خواستند گفتند حرف نزن چيزي نگو استدلال نكن فقط بپذير همين و ديگر هيچ هيچ كه ميگويم ياد فكر هاي احمقانه خود ميافتم ياد زندگي دراماتيك كه در آن هر انسان انسان است نه حيوان! هر انسان حق حرف زدن دارد كه بگويد و اعتراض كند ما را آموخته اند كه خود گوئيم و در خود گم باشيم تا نفهميم چه شده چرا اينجا چرا در دل سياهي دنبال ابزار كشت هستيم آنانكه نكاشته اند در لذت ها غرق اند و من تعقل ميكنم كه شايد زندگي واقعي تمرد از خواسته افكاري است كه من در آن نفهميدن را آموخته ام اما ترس ها ترس از قضاوت ها ترس از قصاوتها دست و پاي انسان را بسته است من يك دل كه نه صد دل دوست دارم آموخته اند كه دشمن خود را هم دوست داشته باش و چه مظلومانه ما هر روز فقط فكر ميكنيم بي عمل بي اقدام براي بهبود وضع موجود شفاي بيماران را ميطلبد..

پ.ن:

این اعتراض است نه انتها.......

در فکر یک حرکت تاریخی!!!!!!!!!!!!